عشق بازی

عشق بازی

عشق بازی

عشق بازی

قسمت چهاردهم

خیلی خسته ام داشتم می گفتم بالاخره یاسی مدرسشو عوض کرد و رفت به یه فنی حرفه ای تو خیابون ولیعصر روبروی مهدیه تهران از اون روز به بعد منو انجا می شد پیدا کرد اما عین قدیم نمی تونستم هر روز برم ولی زیاد می رفتم  من پول تو جیبی هامو جم میکردم تا بعد مدرسه بتونم سریع ماشین سوار شمو تا تعطیل نشدن خودمو برسونم اونجا اما اون حتی جلو هم نمیومد از این همه رفتن فقط سه بار یاسی امد جلو و من دیدمش الان که بهش فکر میکنم اون روزا منتظر این بودم مدرسه تموم شه تا برم دمه مدرسشونو از لای اون همه دختر وقتی تعطیل میشه با چشام بگردمو پیداش کنم تا ببینمش حیف. . .  بگذریم تا پیش دانشگاهیم تموم شه برنامه من همین بود برم اونجا ویاسی رو ببینم تو همین روزا چند باری رفتم دمه مدرسه قرارگذاشته بودیم که تعطیل شد وایسه باهم بیاییم من رفتم اونا ساعت 2 تعطیل می شدن از یه رب به 2 اونجا بودم که اون تعطیل شد معطل نشه یادمه اون روز تا ساعت 6 از منیریه تا مهدیه رو 10 بار رفتمو امدم منتظر بودم که بیاد اما خبری نشد هوا خیلی سرد بود تو زمستون بود تمام دستو پام یخ زده بود دیگه پاهام درد می کرد رفتمو نشستم جلو مهدیه تا شاید بیاد ساعت که از 6 گذشت داشتم از نگرانی میمردم زنگ زدم خونشون خودش گوشی رو برداشت رفته بود خونه بهم گفت دلم درد می کرد رفتم خونه من باور کردمو دست از پا دراز تر برگشتم خونه اینقدر تو سرما وایساده بودم که نمی تونستم راه برم اونموقه نفهمیدم چرا واقعا منتظر من واینستاده بود اما سالها بعد فهمید که اونروز . . . . . 
نظرات 24 + ارسال نظر
سیب کال چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 23:44 http://akharinsib.blogfa.com

بقیه ش کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بقیه ش و می خوام!!!!!!!! :دی

چشم حتما باقیشم میزارم

دوشیزه ی تنها چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 14:58 http://www.zendegi-bi2.blogfa.com

اونروز کجا بود؟

یکم دیگه میگم.

نگین چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:28 http://neginworld.mihanblog.com

سلام
خوبی؟
خیلی وقته تو دنیای وب نبودم
من یکی از لینکاتونم
وبم یه مدت هک شد و وب نویسی رو ول کردم
اما الان دوباره برگشتم و خوشحال میشم اگه بهم سر بزنی

سلام مرسی سر زدی شمارو یادمه چشم حتما

مائده جمعه 9 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:31

خیلی جالب بود مسیح جون . فقط اگه بگی اونروز کجا بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بازم میخوام بنویسم منتها الان وقتش نیست

پری دوشنبه 12 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 16:29

dosdaram bat ashna sham ag khasti pm bd baby

ساسا جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 18:02

پس چرا نمیاید بقیشوبگید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اتفاقات پشت سر هم دارن پیش میان می خوام باز بنویسم

آرامش شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:25 http://safirearamesh.blogfa.com

داستانت جالب بود ولی نصفه کاش بقیشم بزاری

اتفاقات پشت سر هم دارن پیش میان می خوام باز بنویسم

زینب یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 15:10 http://zeinab112.blogfa.com

باتبادل لینک موافقی

بله کاملا

فاطمه سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1391 ساعت 23:03

چرا دیگه نمینویسین؟؟؟؟

اتفاقات پشت سر هم دارن پیش میان می خوام باز بنویسم

شکیبا چهارشنبه 20 دی‌ماه سال 1391 ساعت 16:02

سلام آقا مسیح
من تازه وبتو پیدا کردم و از اول داستانتو خوندم خیلی قشنگ بود
اگه میشه ادامش رو هم بنویس

اتفاقات پشت سر هم دارن پیش میان می خوام باز بنویسم

Minoo سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 00:35

Salam masih jan kheili ziba va ghashang minevisi
Doost daram bebinam baghiash chi mishe?! Ba yasi hanooz hasti ya na :)

اتفاقات پشت سر هم دارن پیش میان می خوام باز بنویسم

یاسمن جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 18:29

پس چراخبری ازت نیست؟

اتفاقات پشت سر هم دارن پیش میان می خوام باز بنویسم

سبا شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 21:04

میخوام بیشتر باهات آشنا شم baby داستانو ادامه بده تازه باهاش اوج گرفته بودم

اتفاقات پشت سر هم دارن پیش میان می خوام باز بنویسم

سانتا چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 13:02 http://537band.rozblog.com

فدات شم ادامه نمیدی؟

اتفاقات پشت سر هم دارن پیش میان می خوام باز بنویسم

سهراب دوشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 23:39 http://www..com

زیبا بود سال جدیدو هم بهت تبریک میگم امید وارم سال خوبی داشته باشی و واسمون خاطرات زیبایی بنویسی!!

ممنونم ازت سهراب جون

رامین دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 20:29 http://behtarinha3.blogfa.com/

افتخار آشنایی می دهید ؟؟؟

سلام رامین جان چون داستانم واقعی هستش فقط آشنایی در فضای مجازی رو هستم باهات

رویا سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:18

سلام چرا اخر داستانتو نمی نویسی؟

اتفاقات پشت سر هم دارن پیش میان می خوام باز بنویسم

erfan پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 21:36

سلام بقیه اش رو لطفا بزار خواهش میکنم

اتفاقات پشت سر هم دارن پیش میان می خوام باز بنویسم

ایناز چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 16:42 http://aynaz1371.blogfa.com

سلام خسته نباشی لطفا هر وقت ادامشو نوشتی ب منم خبر بده ممنون

چشم حتما

parinaz پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 15:33

بقیه اشو چرا نمیگی؟؟؟؟؟؟
ما منتظریما .... عوضش اندفه اومدی باید بیشتر واسمون تعریف کنی!!

اتفاقات پشت سر هم دارن پیش میان می خوام باز بنویسم

شهرزاد پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:35

لطفأ بقیه ى حرفاتو بگو.میدونى چندوقته دارم این وبلاگتو بالا پایین میکنم؟؟؟؟؟؟؟مرگه من بگو دیگه!!!

اتفاقات پشت سر هم دارن پیش میان می خوام باز بنویسم

غزل دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 23:46

چیشدبگوبقیشودیگه
سلام

eskandar جمعه 13 دی‌ماه سال 1392 ساعت 23:17

سلام.اتفاقی وارد وبلاگتون شدم.شروع کردم به خوندن داستان.تا وسطای وبلاگ اومدم ، فهمیدم، ای داد،دارم داستان ها رو از جلو به عقب می خونم.
یعنی از قسمت چهاردهم به نهم.این داستان ها تخیلی بودن یا شرح حال بودن؟ حس عجیبی به من داد.حال و هوای دوران نوجوانی واسم تداعی شد.اگر چه من با کسی عشق بازی نکردم،اما فکرم همواره درگیر بوده.
الان که بیشتر فکر میکنم،فقط می خوام گذشته ام رو مثل بریدن تکه طولی از یک نوار vhs حذف کنم.به نظرم میاد از گذشته ام چیزی برای حالم بدست نیومده.انگار حالا که بزرگتر شدم و 28 ساله شدم، خنگ تر شدم و رفتارم بیشتر شبیه عقب افتاده ها شده.....

نگین دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 21:20 http://ineed1love.blogfa

سلام عزیزم می دونم وب من به قشنگیه وب تو نیست اما خوشحال میشم چشمای قشنگت مهمونش باشه ..ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد